ترانه های هامن

شعر و موسیقی

ترانه های هامن

شعر و موسیقی

غزل محمد اکبری کوچکسرایی "هامن"

روزگاری که در آن خون چکد از نای سبوت

می، بود رود گدازنده به مجرای گلوت


نو بهارست ولی گل ندمد از دل خاک

تا قناری چه بخواند به دبستان سکوت


با دعا هم نتوان دفع بلا کرد که هست

دست هایی به شک  آلوده در انجام قنوت


ای پری وار خداگونه ی فردوس مقام

تا چه آمد به سرت آدم من وقت هبوط


هان مبادا که خزانی برسد تا که در آن

دشمنت دوست نماید بشود دوست عدوت


هرم آغوش مرا باز تمنای کسی است

آن که دل را زخطا بست به افسون خطوط


"هامن" از عشق تو آزادی خود کی طلبد

ای لبت دشت نمک پیکر تو آتش لوت


محمد اکبری کوچکسرایی " هامن"

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.