ترانه های هامن

شعر و موسیقی

ترانه های هامن

شعر و موسیقی

رباعیات هامن

انگور نجوشیده به خم، مست رسید

سقای حرم! ساقی بی دست، رسید

ابریق به رقص رفت و ساغر به سماع

تا کوثر می هر آنکه دل بست،  رسید


محمد اکبری کوچکسرایی " هامن"

غزلیات هامن

مینیاتور


ساقیا میخانه ات پر نور باد

چلچراغش روشن از انگور باد


آسمانی دخترانت خنده رو

چشمهاشان تا ابد مخمور باد


دست افشان هر طرف گلچهره ای

مطربان را پنجه در تنبور باد


تا بگردد باده ها در جام ها 

سقف مینایی وشت معمور باد


پیر می بر بید مجنون تکیه گر

از شرابت همچنان کیفور باد 


باش تا پروانه ها پرّان شوند

بلبلان را نغمه در ماهور باد


آهوان را ناز می بوید ز مشک

مشکشان در نافه ها مستور باد


می سراید دف زنان رامشگری

عاشقان را رایتی منصور باد


"هامن" امشب محو یک تصویر شد

چشم بد از این تصور دور باد


محمد اکبری کوچکسرایی "هامن"

غزلیات هامن

مینیاتور


ساقیا میخانه ات پر نور باد

چلچراغش روشن از انگور باد


آسمانی دخترانت خنده رو

چشمهاشان تا ابد مخمور باد


دست افشان هر طرف گلچهره ای

مطربان را پنجه در تنبور باد


تا بگردد باده ها در جام ها 

سقف مینایی وشت معمور باد


پیر می بر بید مجنون تکیه گر

از شرابت همچنان کیفور باد 


باش تا پروانه ها پرّان شوند

بلبلان را نغمه در ماهور باد


آهوان را ناز می بوید ز مشک

مشکشان در نافه ها مستور باد


می سراید دف زنان رامشگری

عاشقان را رایتی منصور باد


"هامن" امشب محو یک تصویر شد

چشم بد از این تصور دور باد


محمد اکبری کوچکسرایی "هامن"

غزلیات هامن

امشب شرار از پر پروانه می چکد
زین شعله ها که از دل ویرانه می چکد

شمعم که در بدایت صبحی پریده رنگ
داغم به گریه های غریبانه می چکد

چشمی ز لای پنجره بر راه می کشم
ابری چو گیسوان تو بر شانه می چکد

کفرم ببین که آتش ایمانت از تنم
با های های گریه ی خمخانه می چکد

هانم !چه جای جام شرابی که بی رخت
خون از گلوی کوزه به پیمانه می چکد

من داغدار لحظه ی معراج شبنمم
وقتی که اشک لاله خموشانه می چکد

یک نشوه بود قصه ی ما تا زمین ولی
عصیان زهر حکایت و افسانه می چکد

ای عشق ای نهایت آغاز ناگزیر
فریاد آنکه در شب میخانه می چکد

داند مگر نشان تو این قلب بی شکیب
کز سینه لولیانه و رقصانه می چکد

هامن ازین گریز تماشائیت به عشق
پروا مکن اگر دل دردانه؛ می چکد!

محمد اکبری کوچکسرایی ” هامن “

رباعیات هامن

من درد هزار ساله در سر دارم
آواز هزار نیزه از بر دارم

تاریخ تنم پشت نویسی شده است
خط تا به خطش زخم برادر دارم

محمد اکبری کوچکسرایی " هامن"